جدول جو
جدول جو

معنی چشمک زن - جستجوی لغت در جدول جو

چشمک زن
(کَ چَ)
چشمک زننده و بگوشۀ چشم اشاره کننده. (ناظم الاطباء). آن کس که چشمک میزند. رجوع به چشمک و چشمک زدن شود، چشم بد رساننده. (ناظم الاطباء). چشم زن. چشم بدزن. چشم زخم زن، جادوگر. (ناظم الاطباء) ، چراغ الکتریسته که پیاپی خاموش و روشن شود
لغت نامه دهخدا
چشمک زن
بگوشه چشم اشاره کننده، چشم زخم زننده، جادوگر ساحر
تصویری از چشمک زن
تصویر چشمک زن
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از چامه زن
تصویر چامه زن
نوازنده، خواننده، کسی که نغمه و سرودی را با ساز بزند یا بخواند، برای مثال بدان چامهزن گفت کای ماه روی / بپرداز دل، چامۀ شاه گوی (فردوسی - ۶/۴۸۱)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چوبک زن
تصویر چوبک زن
کسی که با چوبک به چیزی بزند، آنکه با چوب به کسی یا چیزی بزند، طبل زن، دهل زن، چوبکی، نوبت زن، نوبتی، برای مثال که بر ما تا زمانه چوب زن بود / فلک چوبک زن چوبینه تن بود (نظامی۲ - ۲۰۰)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چشمک زدن
تصویر چشمک زدن
بر هم زدن آهستۀ پلک ها به قصد ایما و اشاره
خاموش و روشنی چراغ و مانند آن
فرهنگ فارسی عمید
(مَ شُ دَ)
قسمی برهم زدن چشم بقصد ایماء و اشاره. اشاره کردن با گوشۀ چشم. نوعی غنج و دلال کردن معشوق برای عاشق:
چشمکی مزنه و دلی مبره
چشمک دیگرش کمک مکنه.
شاعر خراسانی (از انجمن آرا).
رجوع به چشمک و چشمک زن و چشمک کردن شود
لغت نامه دهخدا
(چَ / چِ مَ / مِ زَ)
چشم زن. (ناظم الاطباء). رجوع به چشم زن شود
لغت نامه دهخدا
پشتک زننده، چهار پایی که بسبب مرض پشتک رفتار معیوب دارد و پای زند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چشم زدن
تصویر چشم زدن
با چشم شور بکسی آسیب رسانیدن و بمعنی پلک را باز و بسته کردن
فرهنگ لغت هوشیار
آنکه چوبک زند، مهتر پاسبانان، کسی که در هنگام سحر ماه رمضان برای بیدار و هوشیار کردن مردم چوبک میزده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چامه زن
تصویر چامه زن
نوازنده، خواننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چشمک زدن
تصویر چشمک زدن
قسمی بر هم زدن چشم بقصد ایما و اشاره اشاره کردن بگوشه چشم
فرهنگ لغت هوشیار
سود بسیار علامت آن است که از پیشرفت در زندگی باز خواهید ماند، زیرا از وسایل نامطمئنی برای رسیدن به مقصود استفاده می کنید. لوک اویتنهاو
فرهنگ جامع تعبیر خواب
تصویری از چشمک زدن
تصویر چشمک زدن
وميضٌ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از چشمک زدن
تصویر چشمک زدن
Squint, Wink
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از چشمک زدن
تصویر چشمک زدن
plisser les yeux, cligner de l'œil
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از چشمک زدن
تصویر چشمک زدن
socchiudere gli occhi, strizzare l'occhio
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از چشمک زدن
تصویر چشمک زدن
آنکھیں سکڑنا , آنکھ مارنا
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از چشمک زدن
تصویر چشمک زدن
щуриться , подмигивать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از چشمک زدن
تصویر چشمک زدن
schielen, zwinkern
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از چشمک زدن
تصویر چشمک زدن
примружувати очі , підморгувати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از چشمک زدن
تصویر چشمک زدن
mrużyć oczy, puścić oko
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از چشمک زدن
تصویر چشمک زدن
眯眼 , 眨眼
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از چشمک زدن
تصویر چشمک زدن
চোখ টিপে টিপে দেখা , চোখ মারানো
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از چشمک زدن
تصویر چشمک زدن
entrecerrar los ojos, guiñar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از چشمک زدن
تصویر چشمک زدن
kufumba macho, kupepesa macho
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از چشمک زدن
تصویر چشمک زدن
göz kırpmak
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از چشمک زدن
تصویر چشمک زدن
눈을 찡그리다 , 윙크하다
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از چشمک زدن
تصویر چشمک زدن
目を細める , ウインクする
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از چشمک زدن
تصویر چشمک زدن
למצמץ , למצמץ
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از چشمک زدن
تصویر چشمک زدن
semicerrar os olhos, piscar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از چشمک زدن
تصویر چشمک زدن
menyipitkan mata, kedipkan mata
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از چشمک زدن
تصویر چشمک زدن
ขมวดตา , กระพริบตา
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از چشمک زدن
تصویر چشمک زدن
fronsen, knipogen
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از چشمک زدن
تصویر چشمک زدن
आंखें सिकोड़ना , आंख मारना
دیکشنری فارسی به هندی